کد مطلب:27876 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

واژه «مولا» در ادبیات عرب












پژوهش در متون كهن ادبی، لغوی و تفسیری، نشانگر آن است كه از معانی روشن «مولا»:سرپرست، شایسته تر برای تصرّف در امور، و اولی در زعامت و ولایت است. برخی از مواردی را كه مولا بدین معنا به كار رفته، می آوریم:

ابو عبیده مَعمَر بن مثنّی، در تفسیر كلمه «مولاكم» در آیه 15 از سوره حدید:«... مَأْوَلكُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَل-كُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ؛ جایگاهتان آتش است. آن، سزاوار شماست و چه بد فرجامی است!» نوشته است:

به شما سزاوارتر است.[1].

او این تفسیر را با شعری از ادب جاهلی استوار كرده است. شعر مورد استشهاد او از لبید، صاحب یكی از معلّقات سبع است:


فغدت كلا الفرجین تحسب أنّه
مولی المخافة خلفها وأمامها


ماده گاو وحشی چنان بترسد كه پندارد/

صاحبِ سگان شكاری، هم در پیش روی اوست و هم در پس او.

شارحان معلّقات سبع، در این بیت، «مولی» را به معنای «اختیاردار» و «صاحب» گرفته اند و شعر را بر این اساس، معنا كرده اند.[2].

ابو زكریّا یحیی بن زیاد بن عبد اللَّه، معروف به فرّاء، ادیب و مفسّر بزرگ كوفی، در تفسیر همین آیه نوشته است:

«او، مولای شماست» یعنی:به شما سزاوارتر است.[3].

و چنین اند ابو الحسن اَخفش، ابو اسحاق زَجّاج، محمّد بن قاسم انباری و....[4].

محمّد بن سائب كلبی، مؤلّف، مفسّر و تبارشناس بزرگ، در تفسیر آیه 51 از سوره توبه:«قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَل-نَا وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ بگو جز آنچه خداوند برایمان مقدَّر كرده است، به ما نمی رسد. او مولای ماست، و مؤمنان باید تنها بر خدا توكّل كنند»، نوشته است:

أولی بنا من أنفسنا فی الموت والحیاة؛[5].

خدا اختیارش در زندگی و مرگ ما، از خودمان بیشتر است.

چنان كه پیش تر آوردیم، آمدن مولا به معنای «سرپرست» و «متولّی امور» نیز از جمله روشن ترین كاربردهای واژه «مولا» است و بسیاری بدان تصریح كرده اند كه از آن جمله اند:

ابو العبّاس محمّد بن یزید، معروف به مُبرَّد، در تفسیر آیه 11 از سوره محمّد:«ذَ لِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَء َامَنُواْ؛ آن، بدان سبب است كه خداوند، مولای مؤمنان است» می نویسد:

ولی و مولا، یك معنا دارند و آن یعنی:كسی كه به خلقش سزاوار و متولّی امور آنان است.[6].

فرّاء نیز نوشته است:

ولی و مولا در كلام عرب، یك معنا دارند.[7].

راغب اصفهانی، مفسّر و ادیب و قرآن پژوه بزرگ قرن چهارم نیز نوشته است:

ولایت، سرپرستی امر است. ولی و مولا، هر دو در این معنا استعمال می شوند و هر یك، هم به معنای فاعلی (مُوالی) و هم به معنای مفعولی (مُوالی) به كار می روند.[8].

ابو الحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری، مفسّر و ادیب بزرگ قرن پنجم، در تفسیر آیه 62 از سوره انعام:«ثُمَّ رُدُّواْ إِلَی اللَّهِ مَوْلَل-هُمُ الْحَقِّ؛ سپس به سوی خدا، مولای حقیقی شان باز گردانده می شوند» می نویسد:

یعنی كسی كه سرپرستی امورشان را به عهده دارد.[9].

این گونه عالمان كه بر این حقیقتْ تأكید كرده اند، بسیارند. از ادیب و مفسّر بزرگ معتزلی، جار اللَّه زمخشری یاد می كنیم و می گذریم. وی در تفسیر آیه 286 از سوره بقره:«أَنتَ مَوْلَل-نَا فَانصُرْنَا؛ تو مولای مایی، پس ما را یاری كن!» می نویسد:

سرور مایی و ما بندگان توییم؛ یا یاور مایی؛ و یا سرپرست امور مایی.[10].

ابن اثیر نیز در اثر بزرگ و ارجمند خود، النهایة، كه به شرح واژه های دشواریاب احادیث نبوی پرداخته، در تفسیر واژه «مولا» نوشته است:

واژه «مولا» در حدیث، فراوان آمده است و آن اسمی است كه بر معانی فراوان اطلاق می شود... و هر كس كه سرپرستی امری را به عهده گیرد یا بدان قیام كند، مولا و ولیّ آن می شود... و از این معناست حدیث:«هر زنی كه بدون اجازه مولایش ازدواج كند، ازدواجش باطل است» و در نقل دیگر [ از این روایت] «ولیّش» (به معنای متولّی امرش) آمده است.[11].

بدین سان، روشن گردید كه «اولویّت در امور» و «سرپرستی امور» و «سیادت» و «ریاست» و «زعامت»، در كلمه «مولا» مندرج است و نیز معنای «مولا» با «ولی»، همسانی دارد. این دو مطلب، حقایقی شناخته شده اند. بر این حقیقت، ادیبان، عالمان و مفسّران بزرگی تأكید ورزیده اند، چنان كه آوردیم.[12].

از این رو، ما بر این باوریم - چنان كه حق مداران نحله ها و مذاهب دیگر نیز بر این باور رفته اند[13] - كه پیامبر خدا در آن هنگامه شگفت و عظیم و جاودانه، با آن جمله سرنوشت ساز، هیچ چیزی را جز «ولایت»، «امامت» و «زعامت» علی علیه السلام رقم نزد.

ساماندهی آن اجتماع شكوهمند، فقط برای آن بود كه مردمان، یك بار دیگر، ولی بسی گویاتر، رساتر و كارآمدتر، در گستره ای بس عظیم، ولایت علوی را بشنوند و فردا و فرداها كسانی همی نگویند كه ندانستیم، نفهمیدیم، نشنیدیم و.... برای همین بود كه پیامبرصلی الله علیه وآله بارها اقرار گرفت و در پایان، با صدایی بس رسا فریاد زد:

هان! حاضر به غایب برساند.

اكنون بر سر آنیم كه از یك سو ملازمات وارونه سازی این معنا را در پیش دید نهیم و از سر تذكّر بگوییم كه اگر در این كلام پیامبرصلی الله علیه وآله سخن از ولایت و سرپرستی آینده امّت در میان نباشد، چنین تفسیری چه لازمه ای خواهد داشت و آیا خِرَد، آن پیامدها را می پذیرد و از سوی دیگر، با تأمّل در حادثه و چگونگی شكل گیری آن و مسائلی دیگر، تأكید كنیم كه حق، همان است كه در تحلیل واژگانی آن آمد و نه چیز و چیزهای دیگر...؛ و اللَّه من وراء القصد.









    1. مجاز القرآن:254/2.
    2. شرح المعلّقات السبع، ابو عبد اللَّه حسین بن احمد زوزنی:210، شرح القصائد السبع الطوال الجاهلیّات، ابو بكر محمّد بن قاسم الأنباری:566 - 565. و نیز:ترجمه معلّقات سبع:68 (ش 48).
    3. معانی القرآن:124/3، تفسیر الفخر الرازی:228/29.
    4. ر. ك:نفحات الأزهار:16 - 86/8، الغدیر:615/1 به بعد.
    5. البحر المحیط:53/5.
    6. الشافی:271/2.
    7. معانی القرآن:161/2، الشافی:271/2.
    8. مفردات ألفاظ القرآن:ماده «ولی».
    9. الوسیط فی تفسیر القرآن المجید:281/2.
    10. الكشّاف:173/1.
    11. النهایة فی غریب الحدیث:ماده «ولی».
    12. ر. ك:نفحات الأزهار:120 - 16/6، الغدیر:615/1 به بعد. این دو عالم نستوه و مرزبان بزرگ حق و حقیقت، آنچه را یاد كردیم، با تأكید بر ده ها منبع ادبی، لغوی و تفسیری گزارش كرده اند.
    13. از جمله، سزامند است یاد كنیم از محقّق سختكوش و باریك بین مصری، محمّد بیّومی مهران، استاد دانشگاه اسكندریه، كه بدون هیچ تردیدی، این حقیقت را پذیرفته و بر این باور رفته است كه قطعاً «مولا» به معنی «اولی به تصرف» و... است و نه چیز دیگر (الإمامة وأهل البیت:120/2).